مخاطرات خودصالح پنداران در «جنگ رسانه‌ای» / رسانه ملی همه سلایق را ببیند

به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد «جنگ نرم» به عنوان یکی از ابزارهای تسلط بر جامعه ایرانی به موازات گزینه نظامی در دستورکار دشمنان و سلطه‌طلبان قرار گرفت. در سال‌های اخیر نیز با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی و فراگیر شدن فضای مجازی قدرت این سلطه‌گری و تمامیت خواهی از طریق رسانه‌ها دو چندان شده است.

در این میانه به علت پاره‌ای از کاستی‌ها در عرصه فعالیت‌ رسانه‌ای و مهم‌تر از آن در ساحت اندیشه‌ورزی، شاهد نفوذ فرهنگ بیگانه و تغییر هویت بویژه در میان اقشار جوان جامعه هستیم. در نگاهی کلی بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند این تغییر هویتی که اساسا ماهیتی فکری و فرهنگی دارد در راستای تسلط سیاسی و نظامی بر کشور طراحی شده تا منابع انسانی و طبیعی ایرانیان با کمترین هزینه ملموس به تاراج رود.

در همین چارچوب رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مداحان کشور با ایشان در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) با تاکید بر لزوم تغییر آرایش تبلیغاتی و رسانه‌ای در برابر تلاش دشمن برای تسخیر دل‌ها و مغزها تاکید کردند: «هوچی‌گری و جوسازی عوامل رسانه‌ای و مقامات سیاسی- نظامی غرب نشانه فشار تبلیغی دشمن است و هدف این فشارها گاهی تسلط بر منابع زیرزمینی است و برخی مواقع هم تغییر سبکِ زندگی و مهمتر از همه، «تعییر هویتی» است که هدف اصلی فشارهای سلطه‌گران است.»

البته رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان خاطرنشان کردند که «انقلاب اسلامی» تلاش‌های سلطه‌گران را بی‌نتیجه گذاشته است زیرا ملت ایران با تسلیم‌ناپذیری و پایداری در مقابل ادامه فشارهای دشمنانش، آن‌ها را ناکام کرده‌اند. با این حال نظر به اینکه در این کشاکش نابرابر، رسانه به ابزاری علیه کشورهای مخالف هژمونی جهان سلطه تبدیل شده است، ضرورت توانمندسازی رسانه‌های داخلی به منظور تقویت این پایداری از شروط لازم پیروزی در جنگ نرم است.

به منظور تببین چرایی و چگونگی جنگ نرم علیه ایران، نقش رسانه و اندیشه‌ورزان در این کارزار و راهکارهای مقابله با تغییر فرهنگی جامعه در پارادایمی که بیگانگان طراحی کرده‌اند، با عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفتگو کرده‌ایم. متن این گفت‌وگو بدین شرح است:

 

ایرنا: هدف دشمنان از جنگ رسانه‌ای به عنوان یکی از ابزارهای «جنگ نرم» چیست؟

سلیمی نمین: در قریب به پنج دهه پس از پیروزی نهضت سراسری ملت ایران، گاهی دشمنان با برخوردهای سخت و گاهی از طریق برخوردهای نرم با مردم ایران مقابله کرده‌اند. در ابتدای پیروزی انقلاب غرب تصور می‌کرد با برخورد سخت می‌تواند ملت ایران را به تبعیت از هژمونی خود وادار کند اما برخی تجربیات گران‌سنگ موجب تغییر این راهبرد شد. در سال‌های پیش از انقلاب شکنجه فراوان و برخوردهای بسیار خشن با نیروهای مخالف استبداد و استعمار موجب شد تا کل ملت ایران در برابر این جنایات، قیام سراسری کنند.

اما پس از انقلاب باز هم بیگانگان تصور کردند که با برخورد سخت می‌توانند ملت ایران را تابع خود کنند. برخی کودتاها و در نهایت تحریک صدام برای حمله نظامی به ایران بخشی از تلاش‌های آن‌ها برای رسیدن به این هدف بود. جنگ ۸ ساله اگرچه برای مردم ایران هزینه ایجاد کرد و فرزندان بسیار صدیقی را از آن‌ها گرفت اما برای ایران جهش بوجود آورد و مردم به این جمع‌بندی رسیدند که برای دفاع از تمامیت ارضی خود باید کشور را تقویت و خودکفا کنند. بر اساس این باور، ایران در مسیری قرار گرفت که بسیار پرسود بود زیرا توانمندی‌هایی شکل گرفت که پایه‌های آن در درون کشور بود و این حرکت در تعیین سرنوشت مردم ایران بسیار تعیین کننده بود.

 

 

جنگ نرم یعنی خنثی شدن نیروهای تعیین کننده جامعه نسبت به ارزش‌ها

دشمن هنگامی که دید جنگ نظامی به مردم انگیزه برای تلاش بیشتر داده است، راهبرد جنگ نرم یعنی خط «استحاله» را در پیش گرفت و بر آن شد تا از درون، نیروهای موثر انقلاب را دگرگون کند، حساسیت‌ها آن‌ها را از بین ببرد و اعتقاداتشان را مخدوش کند. آن‌ها تلاش کردند از طریق این راهبرد، نیروهای تعیین‌کننده جامعه را نسبت به ارزش‌های کشور خنثی و سپس ضربه نظامی تعیین‌کننده را برای تضعیف و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران وارد کنند.

دشمن تلاش کرد با جنگ نرم نیروهای تعیین‌کننده جامعه را نسبت به ارزش‌های کشور خنثی و سپس ضربه نظامی تعیین‌کننده را وارد کنند.

راهبرد «استحاله» فرآیندی زمان بر است اما صهیونیست‌ها به دلیل بحرانی که از زمان پیدایش انقلاب اسلامی متوجه آن‌ها شده بود در این زمینه تعجیل داشتند و به غرب و کشورهای بزرگ سرمایه‌داری فشار آوردند که نمی‌توانند معطل تغییرات اعتقادی در ایران بمانند زیرا شرایط روز به روز در حال سخت‌تر شدن برای آن‌ها بود.

بنابراین باید در گام نخست ضربه نظامی به ایران وارد می‌شد و در گام دوم مردم را به خیابان‌ها می‌آمدند تا دگرگونی‌های اساسی رقم زده شود اما کشورهای بزرگ سرمایه‌داری با استناد به تجربه جنگ ۸ ساله و اتحاد مردم ایران در برخورد با تهاجم بیرونی که آن زمان شکل گرفته بود، می‌خواستند ابتدا نیروهای موثر در تحول جامعه را نسبت به مبانی انقلاب بی‌اعتقاد کنند و پس از آنکه موتور محرکه تحول در ایران خنثی شد، سراغ گزینه نظامی بروند.

با شکست صهیونیست‌ها در جنگ ۱۲ روزه دوباره جنگ رسانه‌ای تقویت شد

اختلاف بر سر چگونگی مقابله با ایران سال‌ها ادامه داشت تا اینکه صهیونیست‌ها توانستند فردی مانند ترامپ که دچار توهمات جدی است و به قدری در نژادپرستی فرو رفته که تصور می‌کند همه ملت‌ها تابع وی هستند را تا حدی (البته نه به طورکامل) با خود همراه کنند؛ اما وی نیز بلافاصله عقب‌نشینی کرد زیرا دریافت که این همراهی می‌تواند برای وی بحران درازمدت ایجاد کند. با شکست آمریکا و صهیونیست‌ها در جنگ اخیر دوباره خط استحاله تقویت شد یعنی صهیونیست‌ها هم به این نتیجه رسیدند که تصور آن‌ها درباره ایران بسیار واهی بود و حتی اگر آمریکا هم به صحنه بیاید آن‌ها قادر نخواهند بود با ایران مقابله سخت داشته باشند.

صهیونیست‌ها به این نتیجه رسیدند حتی اگر آمریکا هم به صحنه بیاید باز هم قادر نخواهند بود با ایران مقابله سخت داشته باشند.

بنابراین به این تجربه عملی رسیدند که باید بسیار قوی‌تر از گذشته، حرکت رسانه‌ای و فرهنگی علیه مردم ایران را دنبال کنند. ما برای خنثی کردن این راهبرد، علاوه بر اینکه باید به بسیاری از شبهات داخلی پاسخ بدهیم نیازمند مقابله به مثل نیز هستیم. نوع برخوردی که امروزه با افکار عمومی در غرب صورت می‌گیرد، زمینه‌های بسیار زیادی برای کار فرهنگی ما فراهم کرده است. لازم است روی شبهاتی که آن‌ها برای مردم خودشان ایجاد کرده‌اند، کار کنیم و نمونه اخیر آن عملیات تروریستی علیه برخی از یهودیان در استرالیا است.

رسانه‌های ما باید بلافاصله سوابق تاریخی برخوردهای صهیونیست‌ها با یهودیان را از دل تاریخ استخراج و در معرض مطالعه افکار عمومی قرار دهند. صهیونیست‌ها در برخی مقاطع برای کسب موفقیت‌های سیاسی دست به کشتار یهودیان زند. برای مثال در برخی کشورهای آمریکای لاتین یا در منطقه ما با بمب‌گذاری در مراکز یهودیان، رعب و حشت ایجاد کردند تا اقوام یهودی به سرزمین‌های اشغالی مهاجرت کنند، در زمینه اسناد تاریخی هم در دست است. بمب‌گذاری در استرالیا هم از جمله مواردی است که رسانه‌های ما می‌توانند روی آن کار کنند زیرا صهیونیست‌ها با بهره‌برداری از حرکت‌هایی از این دست تلاش می‌کنند تا صحنه را به نفع خود تغییر دهند.

 

 

تغییر سبک زندگی در چارچوب استحاله نهفته است

ایرنا: استحاله نیروهای موثر جامعه و تغییر سبک زندگی مردم چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ آیا در جنگ رسانه‌ای این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند؟ کدامیک برای بیگانگان از الویت برخوردار است؟

سلیمی نمین: تغییر سبک زندگی در چارچوب استحاله نهفته است؛ هر انسان و جامعه‌ای دارای سنت‌های خاص خود است و یکی از اهداف استحاله بیگانه شدن انسان‌ها با سنت‌ها و ارزش‌های خود است. سبک زندگی به معنی تجلی یافتن ارزش‌های یک انسان در زندگی وی است اما استحاله این سبک زندگی را تغییر می‌دهد و ارزش‌های دیگری را جایگزین می‌کند. اگر سبک زندگی بر اساس ارزش‌های اصیل استوار باشد، عامل مراقبه انسان و قرار دادن وی در یک مسیر درست خواهد بود.

ایرنا: وضعیت رسانه‌های کشور در جنگ رسانه‌ای با غرب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سلیمی نمین: متاسفانه برخی رسانه‌های داخلی به هیچ وجه حاضر نیستند ماهیت غرب برای افکار عمومی جامعه روشن شود یعنی به علت تمایل به سبک زندگی و حکمرانی غرب غیرت ویژه‌ای نسبت به آن‌ها دارند و حتی اگر بدترین رفتارها هم توسط غربی‌ها صورت گیرد در رسانه‌ها منعکس نمی‌کنند. به عنوان مثال در حال حاضر شاهدیم سخت‌ترین هجمه‌ها از سوی ترامپ نسبت به دستاوردهای بشری صورت می‌گیرد اما برخی رسانه‌ها و نویسندگان به جای پرداختن به آن‌ها، مسائل بسیار پیش پا افتاده داخلی را برجسته می‌کنند. زیرا آن‌ها نمی‌خواهند ماهیت اصلی غرب از پشت نقاب تزئین شده آن بیرون بیفتد و همچنان خودشان را مسئول تطهیر چهره غرب می‌دانند!

این نوع مواجهه با غرب مشکلات جدی برای ما در داخل کشور ایجاد کرده و باید به رویکرد این نوع رسانه‌ها با استدال پاسخ داد. البته این پاسخگویی به معنای تغییر دست اندرکاران آن‌ها نیست بلکه باید مخاطبان آن‌ها با ادبیات بسیار فاخر هدف قرار گیرند. متاسفانه برخی رسانه‌های ارزشی به این موضوع توجهی ندارند که به جای هجمه نسبت به مسئولین رسانه‌های غربگرا باید با مخاطبان آن‌ها گفتگو کنند، زیرا ممکن است توافق یا تعامل با مسئولان آن رسانه‌ها بسیار دشوار باشد. بنابراین یکی از اهداف ما در عرصه جنگ رسانه‌ای باید پاسخگویی به این نوع رفتارها در داخل کشور باشد.

رسانه ملی باید بتواند برای همه سلایق کشور محتوا تولید کند

ایرنا: آیا رسانه ملی توانسته نقش خود را در این جنگ رسانه‌ای به خوبی ایفا کند؟

سلیمی نمین: رسانه ملی در حال تلاش برای مقابله با جنگ رسانه‌ای غرب است اما این تلاش به هیچ وجه کفایت نمی‌کند. این رسانه حتما باید گستره بیشتری از سلایق مختلف را در برگیرد یعنی بتواند با اقشار مختلف ارتباط برقرار کند. برای رسیدن به این هدف نیز استفاده از کارشناسان برجسته ضرورت دارد اما این رسانه گاهی از کارشناسانی دعوت می‌کند که توانمندی‌ها بالایی در عرصه اندیشه‌ورزی ندارند. با توجه به اینکه در کشور سلایق مختلفی داریم، رسانه ملی باید بتواند برای همه این سلایق محتوا تولید کند، یعنی قابلیت گفتگو و توانمندی تعامل را در خود ایجاد کند.

 

 

رسانه ملی گاهی از کارشناسانی دعوت می‌کند که توانمندی‌ها بالایی در عرصه اندیشه‌ورزی ندارند.

ایرنا: در سال‌های منتهی به شکل‌گیری انقلاب اسلامی شاهد روشنگری چهره‌های جریان‌سازی نظیر شهید بهشتی، شهید مطهری، دکتر شریعتی و … در راستای مقابله با استحاله فرهنگی غرب بودیم اما در چند دهه اخیر فقدان شخصیت‌هایی از این دست موجب تضعیف تلاش‌های داخلی در عرصه جنگ فرهنگی و رسانه‌ای شده است؟ علت این فقدان چیست و چگونه باید جبران شود؟

سلیمی نمین: دشمن در اوایل انقلاب بسیار هوشمندانه تلاش کرد تا پشتوانه‌های فکری ما را بگیرد؛ در این راستا برخی چهره‌های تعیین‌کننده مانند آیت‌الله مفتح، شهید باهنر، شهید بهشتی را در ماه‌های اولیه پیروزی ملت ایران ترور فیزیکی کرد زیرا انقلاب ایران، انقلابی فکری بود بنابراین باید پشتوانه‌های فکری آن گرفته می‌شد. البته علاوه بر ترور فیزیکی برخی سرمایه‌های فکری کشور نیز ترور شخصیتی شدند. ما متفکران بسیار خوبی نظیر مرحوم جلال آل احمد، دکتر شریعتی در تاریخ معاصر داریم که از توانمندی فکری بسیار بالایی برخوردار بودند اما متاسفانه به دلیل کوته‌نظری، این سرمایه‌ها را طرد کردیم البته هر شخصیت فکری مولد، اشتباهاتی نیز دارد.

متفکران بسیار خوبی نظیر مرحوم جلال آل احمد، دکتر شریعتی در تاریخ معاصر داریم اما به دلیل کوته‌نظری، این سرمایه‌ها را طرد کردیم.

در غرب‌شناسی و شناختن جهان سرمایه‌داری تا به حال آثار ارزشمندی مانند کتاب‌های دکتر شریعتی در اختیار نداشته‌ایم و این سرمایه بزرگی است اما متاسفانه از آن برای تغذیه جوانان استفاده نکرده‌ایم. آثار شریعتی در مسائلی مانند شناخت انسان، جامعه جهانی و نظام سرمایه‌داری کارکرد بالایی دارد اما ما این سرمایه را پس زدیم. این شخصیت‌ها محصول نیم قرن کار فکری بودند پس طبیعی است که پس از حذف آن‌ها با دشواری مواجه شویم زیرا یافتن جایگزین برای آن‌ها نیاز به زمان است. باید از این تجربه درس بگیریم و سرمایه‌های مولد را به راحتی از دست ندهیم، البته این به معنی عدم نقد افکار آن‌ها نیست اما نباید به عقب بازگردیم.

اگر حاصل عمر نیروهای مولد را از بین ببریم، پنجاه سال به عقب بازخواهیم گشت

در ارتباط با نیروهای مولد دو رویکرد می‌توان در پیش گرفت؛ اولین رویکرد این است که کلا آن‌ها را تخطئه کنیم؛ اگر حاصل عمر نیروهای مولد در مسائل اجتماعی را از بین ببریم، پنجاه سال به عقب بازخواهیم گشت. برای روشن شدن موضوع می‌توان از تحریفات عاشورای شهید مطهری یاد کرد، این اثر گویی به مسائل زمان حاضر اشاره می‌کند و وقتی چنین است یا متوقف شده‌ایم یا به عقب بازگشته‌ایم. تحریفاتی که توسط برخی مداحان یا افرادی که علم لازم را ندارند و صرفا می‌خواهند مجلس‌آرایی کنند بیان شده و به هیچ وجه درست و دقیق نیست. در برخی از آن‌ها حتی امام علی (ع) را در برخی روضه‌خوانی‌ها از پیامبر نیز بالاتر می‌برند!

 

با این حال اگر از زمان تولیدات شهید مطهری به درستی از آن‌ها استفاده می‌شد، می‌توانستیم از نقطه‌ای که از شهید مطهری محروم شدیم حرکت را ادامه دهیم اما وقتی آثار وی به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌گیرد، به عقب می‌رویم. این رویه درباره دکتر شریعتی و جلال آل‌احمد نیز صادق است، این متفکران تولیداتی داشتند که در آستانه انقلاب اسلامی موجب جهش فکری جامعه ایرانی شد البته اشتباهاتی نیز داشته‌اند.

زمانی می‌توانیم نیروهای مولد تربیت کنیم که امور فرهنگی به دست کسانی که بر مسائل فکری جامعه ایرانی، منطقه‌ای و جهانی مشرف هستند، اداره شود.

زمانی می‌توانیم نیروهای مولد تربیت کنیم که امور فرهنگی به دست کسانی که بر مسائل فکری جامعه ایرانی، منطقه‌ای و جهانی مشرف هستند، اداره شود و آن‌ها از طریق این اشراف نوآوری‌هایی را به جامعه عرضه کنند. علت مشکلات جدی جامعه ایرانی در زمینه تولید فکر این است که برخی مسائل فکری را بلافاصله با انگ زدن پاسخ می‌دهیم در حالی‌که در فحش و ناسزا هیچ معنایی نهفته نیست.

اگر در جامعه اندیشه نادرستی مطرح می‌شود، اجازه دهید افرادی که متولی حوزه اندیشه هستند به آن پاسخ دهند اما متاسفانه توهین‌هایی که این روزها در مقام پاسخگویی به شبهات شاهدیم، ناشی از تصور نادرست افرادی است که به زعم خودشان در عرصه فکری صالح هستند اما اتفاقا بسیار افراد ناصالحی در این زمینه هستند. اگر فردی صاحب اندیشه باشد فحش نمی‌دهد، افرادی که فحش می‌دهند قدرت اقناء ندارند لذا با گفتن این حرف‌ها تصور می‌کنند می‌توانند باب مسائلی را مسدود کنند. بنابراین باید حتما در عرصه فکری نیروهایی را تقویت کنیم که دارای قدرت استدلال باشند، البته این نیروهای مولد قطعا نباید خود را بی‌نیاز از تولیدات فکری پیش از خود ببینند تا بتوانند چیزی بر آن بیفزایند.

لینک کوتاه خبر:

https://hezaarsangar.ir/?p=11059

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: